نمى شود اینطور کـــه...
وقتى مـــى رود
تو جــــا بمانى
وقتى مى روى
باز هم تو جــا بمانى!
جا ماندن درد دارد.
نمى شود
تــــه مانده ى آبى باشى که
نــه می نوشند
نـــه دورت می ریزند
تـــنها ترکتـــــ می کنند
تا خشــــک شوى!
اصلا نمى شود که
هم بــــروى و هم بــــمانى و هم ترکـــت کنند و هم ننوشند...
وقتى کسى بــــیادت نمى آورد
چطور فراموشــــت کند؟!
دنیا عوض شده دهقان فداکار پیر شده،چوپان دروغگو عزیز شده، شنگول ومنگول گرگ شدند، کوکب حوصله مهمونو نداره،کبری تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه وکلاغ دستهاشون تو یک کاسه است، آرش کمانگیر معتاد شده، شیرین فرهاد وپیچونده با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسب شونو فروختند با موتور میرن کیف قاپی،همه رو گفتم که بگم من عوض نشدم و هنوز هم چاکریم..!
خداوندا..
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!.
سلام این پست 13 تا نظر داشت من کردمش 14 تا که بد یوم نباشه
خخخخخ
وبت عا لیه ایول عشقم
خود را در آیینه نبین … !؟
جایی شفاف تر از آیینه هم هست … !
کافیست … که قلبم را بشکافی … !
و آنجا خودت را بهتر از هر آیینه ای ببینی …
گذاشتمش به خدا نگاش کن..!!
در آغوش شب
قصه میگویی از روز
و نمیدانی
کســــــــــــی
آن طرف تر
بی آغوش تــــــــــــو
خوابـــــــش نمیبرد..
“ دلم ”
جای مانده ای که هیچکس مسئولیت شکستنت رابه عهده نمیگیرد . . .
نمى شود اینطور کـــه...
وقتى مـــى رود
تو جــــا بمانى
وقتى مى روى
باز هم تو جــا بمانى!
جا ماندن درد دارد.
نمى شود
تــــه مانده ى آبى باشى که
نــه می نوشند
نـــه دورت می ریزند
تـــنها ترکتـــــ می کنند
تا خشــــک شوى!
اصلا نمى شود که
هم بــــروى و هم بــــمانى و هم ترکـــت کنند و هم ننوشند...
وقتى کسى بــــیادت نمى آورد
چطور فراموشــــت کند؟!
به خودم می گویم قوی باش...
به خودم می گویم مهم نیست...
به خودم شک کردن را می آموزم...
به خودم می گویم:همیشه وقت هست برای فراموش کردن...
حداقل به اندازه ی باقیمانده ی عمرم...
ولی ته همه ی این حرفها فقط یه چیز هست...
من " غمگیــــــــــــنم " و " دلتـــــنگ"...
فقط و فقط...واسه اونی که نیست
دنیا عوض شده دهقان فداکار پیر شده،چوپان دروغگو عزیز شده، شنگول ومنگول گرگ شدند، کوکب حوصله مهمونو نداره،کبری تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه وکلاغ دستهاشون تو یک کاسه است، آرش کمانگیر معتاد شده، شیرین فرهاد وپیچونده با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسب شونو فروختند با موتور میرن کیف قاپی،همه رو گفتم که بگم من عوض نشدم و هنوز هم چاکریم..!
خداوندا..
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!.
خــــــدایـــــا!
ایــــنــــ"قسمـــتــــــ" را کـــجــــا فرستــــــــادیـــــــ
کـــــهــــ هــــر وقتـــــ نوبتـــــــ منـــ میـــشــــــهــــ ، میـــــگنــــــ "نیستــــــــ..
راستی آهنگ جدید احمد سعیدی رو دان کن"نـــــــازنین"
اینقد قشنگ و رویاییه که من گریـــــــــــه کردممم
چشم..
تو شعر دوس داری؟رشتت انسانیه؟؟؟؟
رشته انسانی نیستم ولی خودم متن مینویسم دوس دارم..
وای زهرا جون عالی بود
مرسی..