باران عشق

باران عشق

متن ها و دلنوشته های من
باران عشق

باران عشق

متن ها و دلنوشته های من

باران عشق..

در زیر باران با فاصله ای نه چندان زیاد قدم می زنیم...


تو آرام به من خیره شدی..من دستانم را باز میکنم..صورتم را با آب باران میشویم..


هر دو خیس شدیم..


به من نزدیک می شوی..


دستانت دستانم را لمس می کنند..آنان را فشار می دهی..


دست در دست هم در رویایی که هرگز خیس نمی شود راه میرویم..


بیدار میشوم..نا امید به سمت پنجره می روم اما نه..باران می بارد و دستانم گرم و خیس


هستند..


تو رامیبینم که دوان دوان به سمت پنجره میایی و...


             

نظرات 1 + ارسال نظر
mahsaei شنبه 31 خرداد 1393 ساعت 14:13 http://myheart16.blogfa.com

او رفت همین …

قصه ام کوتاه بود به سر رسید !

کلاغ جان تو هم برو شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد