باران عشق

باران عشق

متن ها و دلنوشته های من
باران عشق

باران عشق

متن ها و دلنوشته های من

نامه نیما یوشیج برای همسرش عالیه

بیا! عزیزم ! تا ابد مرا مقهور بدار. برای این که انتقام زن را از جنس مرد کشیده باشی ، 


قلب مرا محبوس کن.


اگر بتوانم این ستاره ی قشنگ را به چنگ بیاورم ! 


سلسله ی پر برف البرز را به میل و سماجت خود از جا حرکت بدهم !


اگر بتوانم جریان باد را از وسط ابرها ممانعت کنم . 


آن وقت می توانم به قلبم تسلط داشته ، 


این سرنوشت را که طبیعت برایم تعیین کرده است تغیر بدهم


ولی قدرت انسان ، به عکس خیالاتش محدود است


من همیشه از مقابل گل ها مثل نسیم های مشوش عبور کرده ام .قدرت نداشته ام آن ها را بلرزانم .


در دل شب ها مثل مهتاب بر آن ها تابیده ام . 


نخواسته ام وجاهت آسمانی آن ها پنهان بماند


کدام یک از این گل ها میتوانند در دامن خودشان یک پرنده ی غریب را پناه بدهند . 


من آشیانه ام را ، قلبم را ، روی دستش می گذارم


کی می تواند ابرهای تیره را بشکافد ، ظلمت ها را بر طرف کند و ناجورترین قلب ها را نجات بدهد ؟


“عالیه”، تو ! تو می توانی


می دانی کدام ابرها ، کدام ظلمتها ؟


شب های درازی بوده اند که شاعر برای گل موهمی که هنوز آن را نمی شناخت


خیال بافی می کرده است . ابرها موانعی بوده اند که مطلوبش را از نظرش دور می کرده اند


آن گل تو بودی . تو هستی . تو خواهی بود


چه قدر محبوبیت و مناعت تو را دوست می دارم . گل محجوب قشنگ من.


+خوشگل بووووووووووووووود...:)


منبع: