باران عشق

باران عشق

متن ها و دلنوشته های من
باران عشق

باران عشق

متن ها و دلنوشته های من

کاشکی...

کاش میشد دشنام، جای خود را به سلامی می داد

گلِ لبخند به مهمانیِ لب می بردیم،

بذرِ امید به دشتِ دلِ هم.

کسی از جنسِ محبت، غزلی را می خواند

و به یلدایِ زمستانی و تنهاییِ هم،

یک بغل عاطفه ی گرم به مهمانیِ دل می بردیم...

 

"کیوان شاهبداغی"




 

منبع:کلبه ی عاشقانه ی من